Prince

Heart Talking

Prince

Heart Talking

چرا

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی

تو را با لحجه ی گلهای نیلوفر صدا کردم

تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم ...

و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی

دلم حیران و سرگردان چشمانیست رویایی

و من تنها برای دیدن زیبایی آن چه تو در سر داشتی

از تنهایی و حسرت رها کردم ...

و تو بی آن که فکر غربت چشمان من باشی

نمی دانم کجا تا کی برای چه

ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارد

و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت و

بعد از رفتنت ...

و بعد از این همه طوفان و وهم و پرسش و تردید

کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت

تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو

در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم

و من در حالتی مابین اشک و حسرت و تردید

و من در اوج پاییزی ترین ویرانه ی یک دل

میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر

نمی دانم چرا ...

شاید به رسم و عادت پروانگی

من باز برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم ...

نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 17:10 http://www.adinehbook.com

دوست داری پولدار بشی؟ هر کلیک 80 ریال!

محمد شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 17:46 http://mombaini2006.blogsky.com

سلام
وبلاگ بسیار خوب و قشنگی داری
به وبلاگ من سر بزن وحتما حتما نظر بده
اگه میشه لینک وبلاگم رو به نام آموزش دلفی توی وبلاگت بزار .
اگه این کار رو کنی خیلی خیلی خوشهال میشم
خدا حافظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد