من چه گویم که دگر نای سخن نیست مرا آن توان کز تو بگویم دگر آن نیست مرا
من چه گویم که دگر یار خبر از ما نگرفت آن خبر از من بی نام و نشانش نگرفت
اینم یه شعر که خودم گفتم همین الان البته اگه یکم دریوری ببخشید دیگه من تازه کارم
منتظر نظراتتون هستم تا بعد بای
تو را با لحجه ی گلهای نیلوفر صدا کردم
تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم ...
و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی
دلم حیران و سرگردان چشمانیست رویایی
و من تنها برای دیدن زیبایی آن چه تو در سر داشتی
از تنهایی و حسرت رها کردم ...
و تو بی آن که فکر غربت چشمان من باشی
نمی دانم کجا تا کی برای چه
ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارد
و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت و
بعد از رفتنت ...
و بعد از این همه طوفان و وهم و پرسش و تردید
کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت
تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو
در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم
و من در حالتی مابین اشک و حسرت و تردید
و من در اوج پاییزی ترین ویرانه ی یک دل
میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر
نمی دانم چرا ...
شاید به رسم و عادت پروانگی
من باز برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم ...
این رو همین الان و همین جا تقدیم می کنم به آتنا از مشهد
«
هوالجمیل »از بیم شب هویدا نمی شدی ای شب که خفته بودی ،فردا نمی شدی
از چهار سو نسیم سحر می وزید و تو مانند غنچه در سحر وا نمی شدی
حتی به قفس کهنه ی خود هم نمی خورد
کاش ای کلید گم شده پیدا نمی شدی
کاری به کار خوب و بد شب نداشتم ای صبح اگر تو این همه زیبا نمی شدی
اما چگونه میشود که از خوبیت نگفت
وقتی اسیر سایه ی شبها نمی شدی
سلام به همه دوستان
امشب تصمیم گرفتم یه چیز خوب براتون بنویسم اما جاش تصمیم گرفتم این لینک رو بهتون بدم این لینک تست که امیدوارم لذت ببرین
http://www.gangineh.com/flash/52.swf
خب تا بعد در پناه حق
چه بی تابانه می خواهمت ای دوریت آزمون تلخ زنده به گوری
چه بی تابانه تو را طلب می کنم بر پشت سمندی گویی نوزین
که قــرارش نیست
وفاصـله
تجربه ای بیهوده است
بوی پیرهنت ،واکنون
–کوه ها در فاصله سردند
دست
در کوچه و بستر
حضور مانوس دست تو را می جوید
و به راه اندیشیدن
یـاس را
رج می زند
بی نجوای انگشتانت
فقط
...و جهان از هر سلامی خالی است
{
شاملو}عشق یعنی با تو خواندن از جنون عشق یعنی سوختن ها از دروون عشق یعنی از سوختن تا ساختن
عشق یعنی عقل و دین را باختن عشق یعنی دل تراشیدن ز گل عشق یعنی گم شدن در باغ دل عشق یعنی تو ملامت کن مرا
عشق یعنی میستایم من تورا عشق یعنی در پی تو در به در عشق یعنی یک بیابان درد سر عشق یعنی با تو آغاز سفر
عشق یعنی دستهایی رو به دوست عشق یعنی مرگ در راهت نکوست عشق یعنی شاخه های گل در سبد
عشق یعنی دل سپردن تا ابد عشق یعنی سرو هایی سر بلند عشق یعنی خار ها هم گل کنند عشق یعنی تو بسوزانی مرا
عشق یعنی سایه بان من تو را عشق یعنی بشکنی قلب مرا عشق یعنی می پرستم من تو را
عشق یعنی ان نخستین حرف ها عشق یعنی بی نهایت ها
باز کن پنجره ها را، که نسیم،
روز میلاد اقاقی ها را،
جشن میگیرد، و بهار،
روی هر شاخه کنار هر برگ،
شمع روشن کرده است،
همه چلچله ها برگشتند،
طراوت را فریاد زدند،
کوچه یک پارچه آواز شدست،
و درخت گیلاس
هدیه جشن اقاقی ها را
گل بدامن کرده است
سال نو را بر تمامیتان تبریک میگویم . به امید خوشحالی فراوان در این سال برای همه شما