Prince

Heart Talking

Prince

Heart Talking

دوست

توی دنیا تو چی می خو ای تا به پاهت من بریزم

همه هستی رو من به زیر پاهای تو ریزم

لب پر خنده می خو ای؟

بیا لبهام مال تو

چشم پر گریه می خو ای؟

هر دو چشمام مال تو

بیا تا برات بگم من که وجودم مال تو

بذار تا فدات بشم

من غرورم مال تو

اگه بازیچه می خوای بیا که قلبم مال تو

اگه رودخونه می خوای

سیل اشکام مال تو

چرا من بی تو بمونم

? نمی دونم

نمی تونم!

واسه ی زندگی کردن تو رو می خوام خوب می دونم

تو بدون عشقم تو هستی

واسه من زندگی هستی

می توان رشته این چنگ گسست.

می توان کاسه آن تار شکست.

می توان فرمان داد:

_ « های !

ای طبل گران ،

زین پس خاموش بمان

به چکاوک اما

نتوان گفت : مخوان !

 

کاش میشد در دفتر تقویم عشق حرفی از یک روز بارانی نداشت

کاش میشد راه عشق را بی خطر پیمود و قربانی نداشت

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
از تبار درد جمعه 12 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 13:09 http://www.tandis-tanhaee.blogsky.com

سللام خوشحالم که اولین کامنتو براتون میذارم
به منم یه سری بزنین منتظرم

علیرضا؛ رضا سه‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 18:02 http://permanent-love.blogspot.com

کاش میشد

اما...
اونوقت دیگه همه عشقها شبیه هم بود. فراز و نشیب ها باید باشه تا فرق عشقها معلوم بشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد