تو را با لحجه ی گلهای نیلوفر صدا کردم
تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم ...
و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی
دلم حیران و سرگردان چشمانیست رویایی
و من تنها برای دیدن زیبایی آن چه تو در سر داشتی
از تنهایی و حسرت رها کردم ...
و تو بی آن که فکر غربت چشمان من باشی
نمی دانم کجا تا کی برای چه
ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارد
و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت و
بعد از رفتنت ...
و بعد از این همه طوفان و وهم و پرسش و تردید
کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت
تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو
در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم
و من در حالتی مابین اشک و حسرت و تردید
و من در اوج پاییزی ترین ویرانه ی یک دل
میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر
نمی دانم چرا ...
شاید به رسم و عادت پروانگی
من باز برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم ...
هوشیار کسی باشد کز عشق بپرهیزد
وین طبع که من دارم با عقل نیامیزد
آن کس که دلی دارد آراسته ی معنی
گر هر دو جهان باشد درپای یکی ریزد
گر سیل عِقاب آید
شوریده نیاندیشد
گر تیر بلا بارد دیوانه نپرهیزد
آخر نه منم تنها در بادیه ی سودا
عشق لب شیرینت صد شور بر انگیزد
تا دل به تو پیوستم راه همه در بستم
جائی که تو بنشینی بس فتنه که بر خیزد
روی قبرم بنویسید مسافر بوده است بنویسید که یک مرغ مهاجر بوده است
...... بنویسید زمین کوچه ی سرگردانیست .... . او در این معبر پرحادثه عابر بوده است
...... صفت شاعر اگر همدلی و همدردیست ...... در رثایم بنویسد که شاعر بوده است.
بنویسید اگر شعری ازاومانده بجای ...... مردی از طایفه ی شعر معاصر بوده است ......
مدح گویی و ثنا خوانی اگر دین داریست ...... بنویسید در این مرحله کافر بوده است
غزل هجرت من را همه جا بنویسید ... ... روی قبرم بنویسیدمهاجر بوده است
جار می افتد به شهر هر که را بود آشنا
در جمع میهمانان فقیری نیز بود
محتاج به نان شب
طبق رسم روزگار هر کسی باید کادویی برد
تا که دنگ میهمانی جمع شود
مرد داستان باید بر سر یک شام ده برابر تهفه ای قابل برد
فکر این که از کجا وچون دهد
کرده افسورده دل این مرد را
از سر بی چیزی وبیچارگی
باید از خیر میهمانی گذشت
تا که گوید ای خداوند عزیز
تا به کی بدبختی وبیچارگی
بهر نانی ونوایی
تا به کی با دل غمگین فسردن
تا به کی ای خداوند عزیز
شرم بادا بر زمین وآسمان
می شود مردی خجل از فقر خویش
می کند هر شب دعا بر مرگ خویش
عشق یعنی خاطرات بی غبار دفتری از شعر و از عطر بهار عشق یعنی یک تمنا , یک نیاز زمزمه از عاشقی با سوز و ساز عشق یعنی چشم خیس مست او زیر باران دست تو در دست او عشق یعنی ماتهب از یک نگاه غرق در گلبوسه تا وقت پگاه عشق یعنی عطر خجلت ....شور عشق گرمی دست تو در آغوش عشق عشق یعنی "بی تو هرگز ...پس بمان " تا سحر از عاشقی با او بخوان عشق یعنی هر چه داری نیم کن از برایش قلب خود تقدیم کن
توی دنیا تو چی می خو ای تا به پاهت من بریزم
همه هستی رو من به زیر پاهای تو ریزم
لب پر خنده می خو ای؟
بیا لبهام مال تو
چشم پر گریه می خو ای؟
هر دو چشمام مال تو
بیا تا برات بگم من که وجودم مال تو
بذار تا فدات بشم
من غرورم مال تو
اگه بازیچه می خوای بیا که قلبم مال تو
اگه رودخونه می خوای
سیل اشکام مال تو
چرا من بی تو بمونم
? نمی دونم
نمی تونم!
واسه ی زندگی کردن تو رو می خوام خوب می دونم
تو بدون عشقم تو هستی
واسه من زندگی هستی
می توان رشته این چنگ گسست.
می توان کاسه آن تار شکست.
می توان فرمان داد:
_ « های !
ای طبل گران ،
زین پس خاموش بمان !»
به چکاوک اما
نتوان گفت : مخوان !
کاش میشد در دفتر تقویم عشق حرفی از یک روز بارانی نداشت
کاش میشد راه عشق را بی خطر پیمود و قربانی نداشت
از پس شیشه ی عینک استاد سرزنش بار به من می نگرد
باز از چهره ی من می خواند که چه ها بر دل من می گذرد
می کند مطلب خود را دنبال بچه ها عشق گناه است گناه
وای اگر بر دل نو خا سته ای لشگر عشق بتازد بیگاه
می نشینم همه ساعت خاموش در دل خویشتنم دنیا ئیست
ساکتم گر چه به ظاهر اما در دلم با غم تو غوغا ئیست
مبصر امروز چو اسمم را خواند بی سبب داد کشیدم غایب
رفقایم همگی خندیدند که جنون گشته به طفلک غالب
بچه ها هیچ نمی دانستند که من اینجایم و دل جای دگر
دل آنها در پی درس و کتاب دل من در پی سودای دگر
من به یاد تو و آن خاطره ها یاد آن دوره که بگذشت چو باد
که در این لحظه به من می نگرد
از پس شیشه ی عینک استاد.
تولدم دوباره رفت
اما تو باز نیومدی
حتی نیومدی بگی
چرا به دنیا اومدی
حالا:
اون کسی که دلش می خواد یه لحظه دیگه بمیره
واسه چی باید واسه ی خودش تولد بگیره
من چه گویم که دگر نای سخن نیست مرا آن توان کز تو بگویم دگر آن نیست مرا
من چه گویم که دگر یار خبر از ما نگرفت آن خبر از من بی نام و نشانش نگرفت
اینم یه شعر که خودم گفتم همین الان البته اگه یکم دریوری ببخشید دیگه من تازه کارم
منتظر نظراتتون هستم تا بعد بای