Prince

Heart Talking

Prince

Heart Talking

باران

وای، باران؛ باران؛

شیشه پنجره را باران شست.

از دل من اما،

چه کسی نقش تو را خواهد شست؟



من شکو فائی گلهای امیدم را در روءیاهامی بینم،
و ندائی که به من می گوید:
"گر چه شب تاریک است
دل قوی دار،
سحر نزدیک است
از گریبان تو صبح صادق، می گشاید پر و بال.
تو گل سرخ (نازنین)منی، تو گل یاسمنی
تو مثل چشمه نوشین کوهسارانی
تو مثل قطره باران نو بهارانی،تو روح بارانی
تو چنان شبنم پاک سحری؟
- نه، از آن پاکتری.

تو بهاری؟ نه،-بهاران از توست.
از تو می گیردوام، هر بهار اینهمه زیبایی را.

گل به گل،سنگ به سنگ این دشت
یادگاران تواند.
رفته ای اینک و هر سبزه و سنگ
در تمام در و دشت سوکواران تواند.
در دلم آرزوی آمدنت می میرد
رفته ای اینک،اما آیا باز بر می گردی؟
چه تمنای محالی دارم خنده ام می گیرد!

نظرات 1 + ارسال نظر
مهرداد شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 01:04 http://harfeman.blogsky.com

باران را زیباست. بهار٬ شکوفه٬ شبنم و همه و همه زیبا هستند. اما چه حیف که اندکند کسانی که می فهمند این زیبایی را.
بسیار پر انرژی آغاز کردید امیدوارم ادامه دهید با انرژی بیشتر
پیروز باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد