Prince

Heart Talking

Prince

Heart Talking

می روم


می روم خسته و افسرده و زار سوی منزلگه ویرانه ی خویش
به خدا می برم از شهـر شما دل شوریده و دیوانه ی خویش
می برم ،تا که در آن نقطه ی دور شستشویش دهم از رنگ گناه
شستشویش دهم از لکه ی عشق
زین همه خواهش بیجا و تباه

می برم تا ز تو دورش سازم زتو، ای جلوه ی امید محال
می برم زنده به گورش سازم تا از این پس نکند یاد وصال

ناله می لرزد، می رقصد آه ،بگذار که بگریزم من
از تو ای چشمه ی جو شان گناه شاید آن به که به پرهیزم

به خدا غنچه ی شادی بودم
دست عشق آمد و از شاخم چید
شعله ی آه شدم ،صد افسوس
که لبم باز بر آن لب نرسید

عاقبت بند سفر پایم بست
می روم ،خنده به لب ،خونین دل
می روم از دل من دست بدار
ای امیــد عبث بی حاصل
نظرات 1 + ارسال نظر
بنیامین شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 10:30 http://www.varesheashk.blogfa.com

سلام دوست عزیز وب بسیار زیبائی داری ممنون از اینکه اشعار فروغ رو میزاری چون من عاشق فروغ هستم به وب من سر بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد